عرفان لایت
اینجا چراغی روشن است!!!
 
 

بايستي به چشمانم بياموزم

گاهي باران بي وقت باعث از بين رفتن محصولات ارزشمند مي شود/..


ارسال شده در تاریخ : شنبه 8 اسفند 1394برچسب:, :: 13:23 :: توسط : احسان وظیفه خواه

آزرده ام ...

آزرده ام بابت تمام نه هايي كه بر لبانم سكوت شد!

آزرده ام به خاطر چشماني كه بي منطق مي باريد

آزرده ام براي نگراني هايي كه با موضوع ((من)) نبود

 آزرده و دلگيرم از جانب خودم كه هيچگاه براي خودم بغض نكرده ام ، نگريسته ام،تامل نكردم

آري آزرده ام از خود خويشتنم....

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 8 اسفند 1394برچسب:, :: 13:18 :: توسط : احسان وظیفه خواه

چند ماهی می شود که چشمانم آسوده نیست

افکارم آنچنان متلاطم است که گویی چراغهای راهنمایی بدنم از کار افتاده

 بین خاطرات خوب و بد دست و پا میزنم

و همواره کاش ها و ای کاش هایم را مرور میکنم

تمام می شود بی خوابی هایم با کمک عالیجناب آلپرازولام

 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 9 شهريور 1394برچسب:, :: 11:29 :: توسط : احسان وظیفه خواه

ذهن را پر می دهم تا اوج دنیای خیال                                       در کنارش می روم آسوده و بگشوده بال

در خیالم گفتنی ها دیدنیست                                                 لیکن این دیدن به سختی گفتنی است


ارسال شده در تاریخ : شنبه 28 تير 1393برچسب:, :: 11:43 :: توسط : احسان وظیفه خواه

من امشب مست و بیتابم اسیر این می نابم          من امشب لول سرمستم نه این هستم نه آن هستم

چه خوش بودم چه خوش کردم به روزگار دوشینم          چنین کردن عبث جانا فقط بیراهه می بینم

در این قصه من خسته به این بیراهه دل بسته             نه پنهان و نه پیدایم رمق افتاده از پایم

گذشت ایام دل بستن به روز نیک فرجامی                 شدم آغاز این قصه الا ساقی تو ده جامی

که از سرتا به پا نوشم از این جام فراموشی              شوم سرخوش در این هستی به روز گنگ و خاموشی


ارسال شده در تاریخ : شنبه 28 تير 1393برچسب:, :: 11:40 :: توسط : احسان وظیفه خواه

بر خیز ستاره های خود را بشمار                             یک لحظه درنگی و زمن را بشمار

افزون ز صد است ستاره های شب تو                       هر یک به رهی نور دهد از تب تو

افسوس که بی ستاره ام در این ره                          بی نورم و بی شراره ام در این ره

یارب چه گنه بود که این چون کردی                          خالی ز ستاره ام چو مجنون کردی


ارسال شده در تاریخ : شنبه 28 تير 1393برچسب:, :: 11:38 :: توسط : احسان وظیفه خواه

دیدگانم خیس است

خیس از بارش باران دروغ

این عجب تزویریست ماندگاری من و شهر شلوغ

پای در سرب به سنگینی کوه

ریه هایم پر دود

مهربانی هم از این ده رفته

رفته تا مردم این آبادی

در هراسانی خود وقت نماز

یاد آن کهنه گدایی بکنند که د رآغاز خودش شخصی بود

پر ز احساس غرور

پر زشور ملکوتی خودش وقت اذان

ناگهان باد قضا به پریشانی امروزش کرد

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 28 تير 1393برچسب:, :: 11:35 :: توسط : احسان وظیفه خواه

نو می گویم اینبار:

در افق نوری نمی تابد

در دلم تاریکی محض است

شمع دل خاموش

*تارو پود هیچی و پوچی هماهنگ است*

آسوده بخواب ای دل که امشب نیز نوری نیست

در افق حتی صدای خش خش برگ و نم نم باران

صدای ناله بلبل صدای شاپری هم نیست

 

 

 

 

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, :: 1:25 :: توسط : احسان وظیفه خواه

با این کلمات جمله بسازید : وخیم، بیمارستان، قدم، آخرین، ریه های نا کارآمد، قلب، مرگ

من ساختم که اینگونه ویران شده ام دم داده ام به دمش تا که ببرد مرا از این همه هیاهوی بی فایده

کاش می شد مرگ را مانند زندگی بخش کرد

گذشته ، حا ل،  آینده

آنقدر گفتم تا که ایمان آوردم

چه زیبا گفت حسین

*نترس کافر نمی شوم چرا که به نمی دانم های خویش ایمان دارم*

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393برچسب:, :: 8:24 :: توسط : احسان وظیفه خواه

زندگي فرسوده تر از گذشته پيش مي رود

نفس کشيدم به بهانه بودن در کنار کودکي خردسال

رفته رفته او بزرگ تر مي شود و من درمانده تر

او مي ماند و مرا با کوله باري از کاش ها جاي مي گذارد

زمان زيادي است که خود را در آينه نديده ام براي خود نزيسته ام حتي به اختيار نفسي فرو نبرده ام

آري خيالي نيست من رفتني تر از اني هستم که بخواهم به خود بي انديشم


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 23 تير 1393برچسب:, :: 10:14 :: توسط : احسان وظیفه خواه

دیریست که از فاصله می نویسم اما نه جبر رزوگار بلکه به اراده عقل خویش

التماسی را که به پیشگاه تو آوردم اینبار با خدای خویش زمزمه خواهم کرد

او خواهد شنید، خواهد فهمید، و تنها اوست که مرا درک کرده و با پیراهنی سپید و آراسته مرا به حضورش خواهد طلبید.

فاصله از اینجا تا خدا به اندازه ی قطره ی جوهریست که بر سطح کاغذ می سرد.

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 تير 1393برچسب:, :: 8:40 :: توسط : احسان وظیفه خواه

اینبار به جای ستاره ها، اشکهایم را بشمار مطمئن باش آسوده تر به خواب خواهی رفت.

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 تير 1393برچسب:, :: 8:31 :: توسط : احسان وظیفه خواه

بازی زندگی را ساده تر از آنچه که می گذرد می انگاشتم

گمان می کردم برای ماندن  می بایست خوب بازی کرد

اما غافل از اینکه تمامی قوانین در این جنگ به ظاهر بازی نابرابر است..


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 12 فروردين 1393برچسب:, :: 13:55 :: توسط : احسان وظیفه خواه

چشمهای سرخ و خیره به صحنه ی یک نمایش کزایی

یک فنجان قهوه فوری به اصطلاح اسپرسو

و قلم و چند صفحه کاغذ برای نوشتن آخرین ها

دستم به قلم نمی رود

کفگیر شعرم به ته دیگ خورده

دیگر نه می توان غزل بگویم نه مثنوی

سیگاری به آتش می کشم و دوباره تمرکز می کنم

این بار تلاش می کنم سپید بنویسم

به دنبال سوژه چشمانم تا افق بیکران خیال را طی می کند

اما درانتها ، تنها چیزی که می ماند همین چند خط زیر است:

دیگر شعری نیست، تنها یک سوژه باقیست.....مرگ شاعر را بسرا


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, :: 12:58 :: توسط : احسان وظیفه خواه

بدنم داغ شده آنقدر داغ که شیطان باید بیاد جلو پام زانو بزنه بگه من از اون داغترم

یا نه شاید تب کردم و خودم از حال بدم بی خبرم.......نه این تب نیس دیگ فلسفم داره می جوشه

حاله من خوبه؟

حاله من خوبه!......موندم بمونم یا برم

یه باره زد به سرم جسم و بفروشم به خاک روح رو پر بدم پیشت

اما یه رهگذر قلبشو بهونه کرد

حالا من موندم و جسم

حالا من موندم و اسم اسم بی تو دیگه معنی نداره

چرا نذاشتی بیام پیشت

قول میدم کنار تختت بشینم جم نخورم به هرچی که گفتی سجده کنم

حتی آدم حتی حوا

قول میدم توی باغ بهشتت اونا رو گول نزنم

یا بشم حتی یه اخطار و بلند داد بزنم

نخورین از اون که مثل من میشین

میرید و اسیر درد و غم  میشین

حالا تو میگی فلسفه من میگم عرفان

خدا جون کی می رسم کنار تو ،،، تو خودت بیا تو خواب من بگو

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, :: 12:45 :: توسط : احسان وظیفه خواه

دوستت دارم ....

عجب جمله ی آرامش بخشی

اما نه برای تو نه برای من

به جای اینکه حالم را خوب کند

سرفه های سنگین قدیمی ام را پر آوازه تر می سازد

دوستت دارم....

شاید یک شایعه سخت باور کردنی باشد

اما نه برای تو نه برای من

چرا که تو هم به اتمام خواهی رسید درست مانند توتونهای سرخ درون کاسه پیپم.


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 15 دی 1392برچسب:, :: 9:19 :: توسط : احسان وظیفه خواه

غباری تیره  پیرامون من را احاطه کرده است

خواب آلود خواب آلود ، گرداگرد حوض آبی خیالم می چرخم و زیر لب زمزمه می کنم ریتم آشنای

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن را..

چه زیباست رویای میان خواب و بیداری

هم خیال است و هم واقعیت

نه اینها فلسفه نیست اندکی زیاده روی کرده ام!!!!!

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 14 دی 1392برچسب:, :: 13:4 :: توسط : احسان وظیفه خواه

پلک هایم سنگین تر از گذشته سیاه و سپید روزگار را رصد می کند

احساس ضعف در تمامی بدنم رخنه کردهاست

به ناچار سیگاری آتش می کنم تا در خلوت خودم و شخص خودش به آتش بکشم ریه های فرسوده ام را

پلکهایم سنگینی اشکهای جاری نشده ام را به دوش می کشند

تمامی مشکلاتم از این جمله شروع شد: مرد هرگز گریه نمی کند


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:, :: 9:21 :: توسط : احسان وظیفه خواه

دیروزم را به روزگار کنونی ام گره زده ام

تا خاطرات دور و نزدیکم از هم نپاشند

اما اکنون که می خواهم فکرم را درگیر دیروز پیر و فرسوده ام نکنم

متوجه گره  کوری می شوم  که با دستان خود و به سرپنجه ی اقبالم آنرا بسته ام

آنقدر محکم که گسستنی نیست حتی به قدرت لایزال الهه بخت و اقبالم


ارسال شده در تاریخ : شنبه 18 آبان 1392برچسب:, :: 8:36 :: توسط : احسان وظیفه خواه

آرام باش

زیاد به طول نخواهید انجامید.....

ماندنم را می گویم رفتنی ها همیشه ماندگار ترین حرف ها را میگویند

تو هم اگر ایمان آوردی نمان.!


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:, :: 9:2 :: توسط : احسان وظیفه خواه

قابل توجه کلیه همراهان ارجمند این وب نوشته

بدینوسیله به اطلاع می رساند مثنویات سروده اینجانب در وب نوشته جدید به آدرس زیر قابل بازدید می باشد

www.vaznonazm.persianblog.ir 

سپاسگزار حضور سبزتان هستم


ارسال شده در تاریخ : شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:5 :: توسط : احسان وظیفه خواه

این شعر درست هنگامی سرودم که بحث تعدیل نیرو عنوان شد

چنین شد که بیکارگی کار شد                       به تعدیل نیرو زبان باز شد

چنان دل به دل شد مدیران گران                      همی لفظ آخر به تعدیل نان

به گوشی تل انبار،پول و خوراک                      به زیر پلی مرده فردی به خاک

به بازار دارو و ارزاق نیک                                 به پیراهن و بورس پوشاک شیک

همه نرخ آنها به بی حد جیب                           به جای غذا قرص و دارو طبیب

به جای شبی حال خوش خواب ناز                  به بستر گهی هق هق و اشک و ناز

به سرخی صورت به سیلی خویش                  به نان جوین و سپیدی ریش

همه سختی ام روزگارم نه خوش                    به خوابم نیاید همی یک نفس روز خوش

خدایا نگاهی بنه گر تو را هست کار                   خدایا نجاتم بده چون تویی کردگار


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 13:11 :: توسط : احسان وظیفه خواه

چقدر خاطر آشوب گشته ام گویی کسی ذهن  مرا فریاد می زند

من هم بی خود و بی جهت فریادهایش را می نگارم 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 10:48 :: توسط : احسان وظیفه خواه

عادت کرده بودم به حضورت درست به هنگام چای عصرانه 

آن هم دور یک میز با کمی شکر و چند قطره گلاب

اما پس از رفتنت دور همان میز  و درست مقابل جایگاهت

 خاطراتم را مرور می کنم 

گاهی جرعه ای چای شیرین می نو شم تا تلخ ترین آنها کام مرا تلخ نگرداند 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 10:45 :: توسط : احسان وظیفه خواه

همیشه فکر می کردم با صدایم هم صدا بی شمار باشد

اما فقط زمزمه ی بودنشان را در کنار حس می کنم

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 7:44 :: توسط : احسان وظیفه خواه

چند روزیست که باران هم بی هیاهو خود را به شیشه می کوبد

خانه ام خالی تر از قبل به نظر می رسد

 من هم  پس از رفتنت در نوشته هایم

به جای نامت جای خالی می گذارم


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 12:5 :: توسط : احسان وظیفه خواه

هنگامی که از تو می نویسم

قلمم رنگ می بازد به گمانم

لحظه به لحظه  در وجودم کمرنگ می شوی

 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 11:55 :: توسط : احسان وظیفه خواه

چشم به رفتنت دوخته بودم

درست در آن زمان که پایت را از گلیمت درازتر کرده بودی


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 11:54 :: توسط : احسان وظیفه خواه

ساده بود,گه گاهی از طرف اطرافیانش درک می شد
به دنبال ترحم نبود تنها آرزویش نیم نگاهی بود بی منت
چشم های مهربان اما لبریز از غرورش را هنوز به یاد دارم
و از خاطر نخواهم برد چشمانی را که اشک درونش حلقه میبست و بغض فرو خورده ای
که لا به لای صحبتهایش گم می شد
آری ساده زیست؛ مغرور بودو متعصب؛ خشمش لحظه ای بود و مهربانی اش نا متناهی
هرچه بود گذشت و جایی به نام پدر بزرگ را برای همیشه خالی گذاشت ......


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 20:53 :: توسط : احسان وظیفه خواه

آرام باش

جرعه ای شراب و پکی از سیگارت تو را به دست ارابه فراموشی می سپارد

فراموش کن ....همه چیز را حتی خودت را ، خودم را

و آهسته زیر لب زمزمه کن ، ملودی مرا ببوس را

چه حس خوبی. نه؟

 

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, :: 9:38 :: توسط : احسان وظیفه خواه

هنوز هم مثل گذشته گیس افکارش را می بافد

درست همانند قدیم می خرامد و سلانه سلانه سطح کوچه های اعصابم را می نوردد

دامنه انتقاد پذيري اش کم شده و اميدي به بهبودي اش نيست.

گوش من کور و چشمم کر کمي خود بزرگ بيني اش کم شده. نيازي به جراحي زيبايي ندارد طفلک..!

 



ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 12:47 :: توسط : احسان وظیفه خواه

 

لازمه نوشتن و نتیجه ی نگارش در عالم مستی میشود فراموشی خاطره های تلخ وشیرین!!!


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 12:46 :: توسط : احسان وظیفه خواه

 

بر بلندای کوهسار

گویی کسی مرا از زبان مؤذن می خواند

من هم اجابت کردم و بر سنگی سجده

تا بجا آورم اصول را

به راستی از سنگ تا خدا چقدر فاصله است؟


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 12:43 :: توسط : احسان وظیفه خواه

 

دیگر شعری نیست

تنها یک سوژه باقیست

مرگ شاعر را بسرا!!


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 12:41 :: توسط : احسان وظیفه خواه

بی بهانه می گویم

گویی آغوشم تو را کم دارد

تا کجا؟تا چه وقت این حجم حسرت را می بایست به دوش کشید

یا تمام می شود فاصله یا تمام می شوم در نقطه ی آغاز

اینجا شروع راهی بی پایان است

سرتاسر این مسیر را باید تاخت بدون توقف!!!

 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 11:33 :: توسط : احسان وظیفه خواه

به خاطر داری

با همه ی وجودم می خواندمت

به یاد می آوری

انتظار بدون حضورت را که چگونه در هم می بافت افکار چون شولای عریانی من را

اکنون تصور کن

خوابگاهی را که حسرتش برای ما به عمق یک عمر رویا بود

حالا چشم باز کن

من نیستم,تو هم نیستی هر دو در تنهاییمان فقط یکدیگر کم داریم

خودت بگو....

حق با من نیست؟

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 14:18 :: توسط : احسان وظیفه خواه

آمدی تا با رنگهای شاد آشتی کنم

و به امید دیدارت چین از پیشانی ام باز کنم

دیر وقتی بود که خنده را از یاد برده بودم

آمدی تا با خنده آشتی کنم و لبهایم به میهمانی لبخند ببرم

اما....

رفتی تا دوباره پیراهن مشکی ام که به نظرم بی ارزش شده بود را ارزشمند کنی

با رفتنت شب بیداریهایم دردمند تر از گذشته شد

کاش می ماندی فقط برای یک روز

کاش مانده بودی حتی برای لحظه ای هر چند کوتاه و زود گذر

رفتی هرگز فراموشم نمی شوی اما فراموشت می شوم

و در خوابگاهی به پهنای غربت با تو و دنیای تو بدورد می گویم

دیگر هیچ چیز مرا شاد نخواهد ساخت

حتی شاد ترین ملودی ها...!!

آری اینجا اخر دنیایی است که با دست هم ساختیم

این تصویریست که با نگاه یکدیگر کشیدیم

این همان پایانیست که منتظرش بودیم..

من میروم و تو می مانی

تقدیر را ببین

به خدا ایمان داری؟

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, :: 11:44 :: توسط : احسان وظیفه خواه

 

 

بازتاب نور آپارات از پرده سپید سینما

بر پهنای گندمگون چهره اش

و تکرار دائم جمله ی دستم را بگیر از من

خاطره ای به شیرینی یک حبه قند..


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 15:4 :: توسط : احسان وظیفه خواه

چگونه تو را ادامه دهم

           در حالیکه دیریست به پایان رسیده ای


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 15:4 :: توسط : احسان وظیفه خواه

سازهایمان با یکدیگر جور نیست بی جهت خود را کوک مکن


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 15:3 :: توسط : احسان وظیفه خواه

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

درباره وبلاگ
تمامی مشکلات را به فراموشی بسپار چرا که تا خدا فاصله ای نیست تنها فاصله از اینجا تا قلب توست
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عرفان لایت و آدرس mesl.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 47
بازدید ماه : 366
بازدید کل : 86940
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1