این شعر درست هنگامی سرودم که بحث تعدیل نیرو عنوان شد
چنین شد که بیکارگی کار شد به تعدیل نیرو زبان باز شد
چنان دل به دل شد مدیران گران همی لفظ آخر به تعدیل نان
به گوشی تل انبار،پول و خوراک به زیر پلی مرده فردی به خاک
به بازار دارو و ارزاق نیک به پیراهن و بورس پوشاک شیک
همه نرخ آنها به بی حد جیب به جای غذا قرص و دارو طبیب
به جای شبی حال خوش خواب ناز به بستر گهی هق هق و اشک و ناز
به سرخی صورت به سیلی خویش به نان جوین و سپیدی ریش
همه سختی ام روزگارم نه خوش به خوابم نیاید همی یک نفس روز خوش
خدایا نگاهی بنه گر تو را هست کار خدایا نجاتم بده چون تویی کردگار